بدون عنوان
لباس هاي امينه در شب يلدا كه مامان جون بافت
اينا رو مامان جون واسه شب يلدا درست كرده. پشت زيك و شكلات ميكادو كه از عمه حميده يادشون گرفت
اينا هم هنرهاي زن عمو سودابه جون كه خيلي هنرمنده. كيك انار هم مخصوص شب يلدا درست كرد
اينم سفره شب يلدا خونه مامان بزرگه
و اين هم امينه و پسرش عموش محسن در شب يلدا خونه مامان بزرگ
شعر شب یلدا
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام
در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام
فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود
من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./